
معدنی ها /سینا احمدی؛ در معادن زغالسنگ ایران، از گلستان تا کرمان و خراسان شمالی، ایمنی سالهاست فقط در گزارشها معنا دارد و متسفانه بعد از هر فاجعه، وعدهها زودتر از امداد میرسند؛ مسئولان قول میدهند علت حادثه بررسی شود، با مقصران برخورد شود یا دستور ویژه صادر شده است، اما چند روز بعد، همان چرخه تکرار میشود. در ایران، وعدهها سریعتر از امدادگران به معدن میرسند، اما زودتر هم از یاد میروند.
طبق آمارهای منتشرشده تجهیزات بسیاری از معادن زغالسنگ بیش از ۳۰ سال عمر دارند؛ نه سیستم هشدار خودکار دارند، نه تهویه مطمئن. در حالیکه کشورهای معدنی پیشرو با فناوریهای هوشمند، حسگرهای متصل به شبکه و رباتهای امدادگر آمار حوادث را تا ۸۰ درصد کاهش دادهاند، کارگر ایرانی هنوز با چراغ پیشانی و دعای مادرش وارد تونل میشود. تجهیزات فرسودهاند، اما مدیریتها فرسودهترند؛ بیانگیزه، غیرتخصصی و گرفتار روزمرگی.
هر چند در ساختار نظارتی کشور، وزارت صمت، سازمان نظام مهندسی و کارفرمایان هرکدام بخشی از مسئولیت ایمنی را بر دوش دارند، اما در عمل، این مسئولیت میان نهادها گم میشود و بازرسیها پس از حادثه انجام میشود، گزارشها نوشته میشود، کمیتهها تشکیل میشود و چند هفته بعد همهچیز فراموش میشودو متسفانه هر بار در معادن ایران، نظارت همیشه دیر میرسد درست بعد از مرگ.
اما مشکل فقط در ماشینآلات نیست؛ در بسیاری از معادن کوچک، کارگران بدون بیمه، بدون آموزش ایمنی و با قراردادهای سفید به دل تونلها فرستاده میشوند. وقتی حادثه رخ میدهد، حتی اسمی از آنها در پرونده رسمی نیست. این یعنی مرگشان هم در آمار رسمی ثبت نمیشود؛ بیصدا میآیند و بیصدا میروند.
ماجرا این است که در کشوری که معادن زغالسنگ، ستون فقرات انرژی صنایع هستند، نادیده گرفتن امنیت کارگران نه فقط بیاخلاقی، بلکه ضدتوسعه است؛ امنیت جانی کارگر نباید هزینه جان باشد. تا زمانی که نهادهای مسئول به جای آمارسازی، به اصلاح ساختاری در آموزش، نظارت و فناوری ورود نکنند، این چرخه مرگبار ادامه خواهد داشت چرخهای که در آن، جان انسان، کمارزشترین دارایی معدن ایران است.
| لینک مطلب: | http://madaniha.ir/News/235551.html |