معدنی ها /فائزه پناهی؛ درست در روزی که سالن همایش فولاد کشور پر از مدیران و تصمیمسازان بود، صدایی برخاست که مثل یک هشدار تاریخی در گوش صنعت طنین انداخت. سعید زرندی، مدیرعامل فولاد مبارکه، بیپرده گفت: "اگر مسیر امروز را ادامه دهیم، ده سال دیگر فولاد ایران هیچ جایگاهی در رقابت جهانی نخواهد داشت." این جمله نه یک پیشبینی، بلکه اعلام وضعیت قرمز برای صنعتی است که سالها بهعنوان «نماد قدرت صنعتی کشور» معرفی میشد.
زرندی با زبانی تند و بیتعارف از شکاف عمیق فناوری ایران با جهان گفت؛ شکافی که هر روز بیشتر میشود و تحریمها، بیثباتی ارزی و سیاستگذاریهای متناقض، مثل سدهایی بلند در برابر نوآوری و رقابت قد علم کردهاند. او هشدار داد که ادامه چندنرخی بودن ارز و بیتوجهی به منطق صادرات، تولیدکننده را در داخل گرفتار کرده و صادرات را عملاً بیصرفه ساخته است. به تعبیر او، وقتی صادرکننده مجبور است ارز خود را با قیمت دستوری تحویل دهد اما واردات با نرخ آزاد انجام شود، دیگر هیچ منطقی برای رقابت باقی نمیماند.
اما مدیرعامل فولاد مبارکه فقط هشدار نداد، بلکه نسخهای هم ارائه کرد: بازگشت به اصل تولید، اصلاح سیاستها، مالکیت پتنتها و ورود جدی به عرصه اقتصاد چرخشی و فناوریهای نوین. او بهصراحت گفت که فولاد مبارکه باید صادرکننده دانش شود، نه فقط محصول.
زرندی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به روندهای جهانی، از حرکت شرکتهای بزرگ فولاد به سمت «کربنزدایی» و «هوشمندسازی تولید» سخن گفت و اعلام کرد فولاد مبارکه نخستین شرکت ایرانی است که موفق به دریافت استانداردهای بینالمللی کربن شده است. اما در همان حال تأکید کرد: «این آغاز راه است؛ اگر چشمانداز دهساله نداشته باشیم، فردا دیر است.»
این جمله شاید کلید فهم وضعیت امروز فولاد ایران باشد؛ صنعتی که در ظاهر با ۱۱ میلیون تن تولید سالانه همچنان «غول منطقه» لقب میگیرد، اما در باطن با بحرانهای عمیق ساختاری دستوپنجه نرم میکند. در حالیکه رقبای جهانی با سرعتی سرسامآور در حال سرمایهگذاری روی فناوریهای سبز، کارخانههای هوشمند و مالکیت پتنتهای نوآورانهاند، ایران هنوز درگیر صفهای ثبت سفارش، نرخهای چندگانه ارز و سیاستهای حمایتی ناپایدار است. همین تضاد است که آینده فولاد ایران را مبهم میسازد.
تحلیل واقعبینانه نشان میدهد اگرچه ظرفیتهای بزرگی مانند منابع انسانی متخصص، بازار داخلی و موقعیت جغرافیایی استراتژیک داریم، اما بدون اصلاح حکمرانی اقتصادی و تغییر رویکرد به سمت «نوآوری و دانشبنیانی واقعی»، این ظرفیتها صرفاً روی کاغذ باقی میمانند. از طرفی، شکاف میان قیمت داخلی و نرخ ارز صادراتی، انگیزه حضور در بازارهای جهانی را از بین برده و صنعت را به رکودی خطرناک کشانده است؛ رکودی که برخلاف التهابهای گذشته، با «تزریق هیجان ارزی» هم پر نمیشود.
نتیجه روشن است؛ هشدار مدیرعامل فولاد مبارکه صرفاً یک دغدغه سازمانی نیست؛ زنگ خطری است برای کل صنعت فولاد کشور. اگر سیاستگذار همچنان به جای «راهبری آینده» درگیر «مدیریت روزمره بحران» بماند، فولاد ایران در ده سال آینده نه بازیگر، که تماشاگر عرصه جهانی خواهد بود. آینده این صنعت، نه در شعار «تولید ملی» که در عمل به «نوآوری جهانی» رقم میخورد.