معدنی ها /فائزه پناهی؛ سالهاست که معدن طلای اندریان در استان آذربایجان شرقی، به جولانگاه حفاران غیرمجاز، سودجویان و سرمایهگذاران خارجی با پشتپردههای مبهم تبدیل شده است. با وجود آنکه این معدن دارای ذخایر قطعی بالغ بر ۳۰ میلیون تن خاک طلاست و اهمیت اقتصادی بالایی دارد، نه نظارتی درست بر آن اعمال شده و نه امنیتی پایدار بر مرزهایش حاکم بوده. شرکت بهرهبردار خارجی، که به طرز مشکوکی با سهم ۷۰ درصدی وارد ماجرا شده، نهتنها در مدیریت معدن موفق نبوده، بلکه حتی نتوانسته حصاری دور طلاهای خاک شده ایران بکشد.
وضعیت تا جایی بحرانی شد که فرماندار ورزقان مجبور شد از طرح ضربتی مقابله با حفاریهای غیرمجاز بگوید؛ طرحی که به نظر میرسد دیر آغاز شد و فعلاً با وعدهها زنده است. او البته به نفوذ سودجویان به ساختارهای اجرایی هم اشاره کرده؛ یعنی مسأله تنها برداشت غیرقانونی نیست، بلکه تخلف ساختاری و نفوذی نیز در کار است. چهرههایی که پشت تماسهای غیررسمی پنهان شدهاند و از میان دیوارهای اجرایی عبور کردهاند.
با این حال، سهم اصلی این وضعیت نه فقط متعلق به حفاران بینام، بلکه متوجه نهادهای نظارتی است که سالها در برابر تخلف شرکت بهرهبردار سکوت کردند. وزارت صنعت، معدن و تجارت استان، بهجای اقدام، به نظاره نشست و بهجای بازرسی، بیتفاوتی را انتخاب کرد. این سکوت، همان خاکی است که قاچاقچیان بر سر قانون ریختهاند.
ابهام در واگذاری معدن به شرکت گرجی، یا شاید روسی، یا شاید ورشکستهای با نقاب جدید، پرسشی دیگر است که بیپاسخ مانده. چگونه قرارگاه خاتمالانبیا کنار زده میشود اما شرکتی با سابقه نامعلوم و تابعیت غیرشفاف، اختیار گنجی ملی را به دست میگیرد؟ آیا طلاهای اندریان، گروگان یک معامله تاریک شدهاند؟
اکنون اندریان فقط یک معدن نیست، بلکه آینهای است از فراموشی، فساد، ضعف نظارت و تصمیمهای عجیب. در این آینه، تصویر کسانی دیده میشود که روزی خاک برداشتند اما امروز طلا را در جیب دارند، و پشتشان به سکوتهایی گرم است. اگر این زخم کهنه درمان نشود، معادن دیگر هم به سرنوشت اندریان دچار خواهند شد: طلاهایی که در روز روشن ناپدید میشوند، بیآنکه حتی فریاد کسی شنیده شود.