اخبار بیمه / شناسه خبر: 234865 / تاریخ انتشار : 1404/4/28 09:51
|

طلا در دل زمین، خاک در دست مردم/ روایتی از تبعیض معدنی در خوسف!

خوسف روی طلا خوابیده، اما سفره‌هایش خالی‌ است. سومین معدن بزرگ طلای ایران اینجاست، اما سهم مردمش فقط گرد و خاک است.

معدنی ها /فائزه پناهی، نامش «شادان» است؛ معدنی با بیش از ۲۷ میلیون تن ذخیره طلا، که روی کاغذ، وزنی معادل آینده‌ای طلایی برای مردمان خوسف دارد. اما آنچه روی زمین می‌بینی، چشم‌اندازی است از محرومیت، بیکاری، مهاجرت و سکوتی سنگین که از دل خانه‌های کاه‌گلی روستاها برمی‌خیزد. انگار در این گوشه از ایران، طلا فقط از دل خاک بیرون می‌آید، اما در خاک مردمانش فرو می‌رود.

مردم خوسف خوب می‌دانند صدای انفجارهای معدن شادان دیگر نشانه توسعه نیست؛ صدای استخراج فرصت‌هایی‌ است که به شهرهای دیگر فرستاده می‌شود. در هیرد و فتح‌آباد، در چاه‌داشی و کلاته‌شیخ، هر صبح مردانی از خواب بیدار می‌شوند که سهمشان از ثروت زیر پایشان تنها گرد و غبار کامیون‌هاست. جوانی که لیسانس معدن دارد، در صف نانوایی ایستاده تا نان صبحگاهی‌اش را از دوستش بخرد، همان دوست نانوا که برای کارگرانی نان می‌پزد که از اصفهان و یزد به این کویر آمده‌اند تا طلای خوسف را ببرند.
درد خوسف تنها بیکاری نیست؛ تحقیر خاموشی‌ است که در پس هر رد تقاضای استخدام شکل می‌گیرد. زنی از چاه‌داشی با گلایه می‌گوید نگهبانی معدن هم نصیب‌شان نمی‌شود، چون ظاهراً «غریبه‌ها» واجد شرایط‌تری‌اند. دهیاری که از مسئولیت اجتماعی شرکت معدنی می‌پرسد، می‌گوید حتی یک درمانگاه کوچک هم ندارند، نه مدرسه‌ای قابل قبول و نه جاده‌ای که خاک‌ریزهایش حداقل، عبور از آن را برای کودکان امن‌تر کند. اینجا، مفهوم «مسئولیت اجتماعی» نه در قراردادها پیداست و نه در چشم‌انداز زندگی روزمره.
در سال‌هایی که زرشوران به نماد بهره‌برداری مدرن و توسعه‌محور معدن‌داری در کشور بدل شد، خوسف هنوز با واژه‌هایی چون «خام‌فروشی» و «انتقال مواد خام به استان‌های دیگر» دست‌وپنجه نرم می‌کند. نه کارخانه فرآوری دارد و نه زیرساختی برای اشتغال پایدار. گویی سرنوشت خوسف این شده که بستر خام باشد برای شکوفایی دیگران، بدون آنکه ریشه‌های خودش سبز شوند.
بازی توسعه ناعادلانه‌ای که در خوسف جریان دارد، نیاز به واکاوی دردناک ندارد؛ کافی‌ست پای صحبت مردم بنشینی. آن‌ها نمی‌خواهند سهمی از سود میلیاردی معدن بگیرند، نمی‌خواهند طلایشان در بانک‌های بین‌المللی سپرده‌گذاری شود. آنچه می‌خواهند، فقط یک شغل است، یک جاده، یک درمانگاه، یک فرصت کوچک برای ایستادن روی پای خود. آن‌ها چیزی فراتر از حقوق طبیعی نمی‌طلبند؛ فقط می‌خواهند طلایی که از دل زمین خوسف بیرون می‌آید، کمی هم در سفره‌شان بدرخشد.
اما طلای خوسف، تا امروز، بیشتر از آنکه در زندگی مردمانش بدرخشد، تنها در ویترین گزارش‌های معدنی و نمودارهای اقتصادی خودنمایی کرده. شرکت‌های بهره‌بردار در قبال این منطقه، مسئولیتی فراتر از استخراج دارند. اگر توسعه پایدار مفهومی واقعی باشد، باید در خوسف نمود پیدا کند؛ با استخدام‌های قانونی بومی، با احداث واحد فرآوری، با ارتقای آموزش‌های مهارتی، با بازسازی زیرساخت‌های اساسی و با نظارت دقیق و مستمر نهادهای بالا دستی.
وقت آن رسیده است که دولت، نمایندگان مجلس، شورای معادن استان و رسانه‌ها، نه تنها به آمارهای زیبای روی کاغذ، بلکه به واقعیت تلخ زندگی مردم خوسف توجه کنند. توسعه، زمانی واقعی است که مردم میزبان آن، آن را در سفره‌هایشان، در خانه‌هایشان، در مدرسه و درمانگاه محلی‌شان لمس کنند. طلای شادان اگر تنها در حساب‌های بانکی شرکت‌ها بدرخشد، به زودی به زخمی عمیق‌تر در دل خوسف بدل خواهد شد؛ زخمی که نه از خاک، که از بی‌عدالتی برمی‌خیزد.
 

مخاطبین عزیز پایگاه خبری–تحلیلی "معدنی‌ها"؛ شما می‌توانید از دایرکت پیج اینستاگرام "معدنی‌ها" به آدرس madanihanews برای ارائه نقطه نظرات، پیشنهادها، انتقادها و سایر پیام‌های خود با ما در ارتباط باشید.

 

لینک کوتاه

http://madaniha.ir/234865

کلیدواژه

خوسف

اخبار مرتبط

ارسال نظرات

captcha
آخبرین اخبار
پربیننده ترین ها