معدنی ها /فائزه پناهی،در حالیکه معادن باید رگ حیاتی اقتصاد غیرنفتی ایران باشند، امروز یکی پس از دیگری به مرگ تدریجی نزدیک میشوند. فشارهای مالی بیرحمانه، ماشینآلات زنگزده نیمقرنی، قوانین خلقالساعه و تصمیمات پشتمیزی، ستون معدنکاری کشور را در هم شکسته و هزاران کارگر و خانوادههایشان را در آستانه نابودی قرار داده است.
حالا اما استان مرکزی با دهها معدن و هزاران کارگر، امروز در آستانه یک فاجعه صنعتی ایستاده است؛ فاجعهای که نه نتیجه کمبود منابع، بلکه محصول مستقیم تصمیمات غلط، فشارهای مالی کمرشکن و بیتدبیریهای مزمن است.
رئیس خانه معدن استان مرکزی با هشدار درباره تعطیلی قریبالوقوع معادن میگوید افزایش چندصددرصدی حقوق دولتی، ماشینآلاتی که نیم قرن از عمرشان گذشته، قطعیهای مکرر برق، کمبود سوخت و قوانین متناقض، معدنکاران را به لبه پرتگاه کشانده است. از ۶۷۰ معدن دارای پروانه، تنها ۳۷۵ معدن نیمهجان ماندهاند و بقیه آماده دفن شدن زیر خاک بیتوجهی هستند. معادنی که باید موتور محرک تولید باشند، امروز حتی از پرداخت حقوق کارگران خود عاجزند.
این بحران اما فقط یک مشکل محلی نیست؛ ضربه مستقیم به امنیت اقتصادی کشور است. تصمیمگیرانی که در اتاقهای شیشهای بدون درک از میدان عمل، قوانین غیرکارشناسی وضع میکنند، عملاً صنعت معدن را به قتلگاه کشاندهاند. سهمخواهی زودهنگام دولت از درآمد معادن، در حالی که این واحدها در نفستنگی مالی دست و پا میزنند، چیزی جز خفهکردن بخش مولد اقتصاد نیست. جادههای بیدوام، بازرسیهای سلیقهای، احکام سنگین بیمهای و فشار مالیاتی بدون منطق، تیر خلاص بر پیکر نیمهجان معدنکاران است.
مرگ معادن یعنی مرگ هزاران فرصت شغلی، سقوط درآمدهای ملی و وابستگی بیشتر به واردات. اگر سیاستگذاران امروز از خواب غفلت بیدار نشوند، فردا دیگر چیزی به نام معدن فعال در استان مرکزی باقی نخواهد ماند و بازگرداندن آنها به چرخه تولید، هزینهای بهمراتب سنگینتر از امروز خواهد داشت. اینجا دیگر صحبت از هشدار نیست؛ صحبت از فاجعهای است که در برابر چشم همه، با دست تصمیمگیران رسمی رقم میخورد.