معدنی ها /فائزه پناهی، حادثه تلخ و دردناک معدن مهماندویه دامغان بار دیگر گوشهای از مشکلات عمیق و ریشهدار صنعت معدن کشور را نمایان کرد؛ یک فاجعه انسانی که هفت نفر از کارگران زحمتکش این معدن را به کام مرگ کشاند و باعث مجروح شدن چندین نفر دیگر شد. این حادثه، که یکی از مرگبارترین حوادث معدنی در سالهای اخیر به شمار میرود، در حالی رخ داد که این معدن پیش از وقوع فاجعه، هشدارهای جدی درباره نقصهای فنی و ایمنی دریافت کرده بود. اما سوال اینجاست که آیا تلاشهای وزارت صنعت، معدن و تجارت (صمت) و دیگر نهادهای مرتبط برای رفع این مشکلات کافی بوده است؟ یا اینکه این حادثه، صرفاً نتیجه بیتوجهی و کمکاری است که هر از گاهی در گوشهای از این صنعت شاهد آن هستیم؟
طبق گزارشهای اولیه، معدن مهماندویه یک معدن کوچک مقیاس است که پیش از وقوع حادثه، در نظارت فنی پایان سال ۱۴۰۳ اخطارهایی به دلیل نقصهای ایمنی دریافت کرده بود. این نقصها به بهرهبردار معدن ابلاغ شده بود و فرصت یک ماهه برای رفع آنها تعیین شده بود. اما بهنظر میرسد که این هشدارها جدی گرفته نشده و این نواقص فنی همچنان وجود داشته است. اگرچه وزارت صمت از همان ساعت اولیه وقوع حادثه اقدام به اعزام گروههای امداد و نجات کرده و محیط معدن را ایمنسازی نموده است، اما سؤال اصلی این است که چرا این حادثه قبل از وقوع قابل پیشگیری نبوده است؟
در پی وقوع این حادثه، وزیر صمت با ابراز همدردی با خانوادههای داغدار و مصدومان، دستور به تشکیل کارگروهی متشکل از کارشناسان فنی برای بررسی و ارزیابی وضعیت معدن داده است. این گروه به محل حادثه اعزام شده و در حال بررسیهای تکمیلی هستند. اما سوال اساسی اینجاست که آیا تشکیل کارگروههای مختلف و ارسال کارشناسان به محل حادثه بهطور روتین، بهواقع میتواند مشکلی از مشکلات اساسی این صنعت حل کند؟ تا زمانی که نظارتها و پیگیریهای واقعی بر روی معادن به صورت مستمر انجام نشود، آیا میتوان به کارگروهها و بررسیهای مقطعی دل بست؟
این حادثه یک بار دیگر نشان داد که صنعت معدن در ایران با مشکلاتی ساختاری و جدی روبرو است. از نظارتهای ناکافی و بیتوجهی به هشدارهای ایمنی گرفته تا عدم توجه جدی به استانداردهای جهانی در این حوزه، همگی عواملی هستند که باعث بروز چنین فجایعی میشوند. در حالی که وزارت صمت بهطور مداوم اعلام میکند که پیگیر حل مشکلات معادن است، واقعیت این است که اقدامات جدی و مؤثر در این زمینه غالباً دیرهنگام و بهصورت مقطعی بوده است.
سوالی که پس از هر حادثهای به ذهن میرسد، این است که آیا پس از مدتی همه چیز فراموش خواهد شد و دوباره همان اشتباهات تکرار میشود؟ تشکیل کارگروههای بررسی و ارسال کارشناسان به محل حادثه شاید در ظاهر اقدامی مثبت باشد، اما آیا این اقدامات به معنی تغییرات اساسی و واقعی در سیستم نظارتی و ایمنی معادن خواهد بود؟ پاسخ به این سؤال نیازمند تحولی جدی در سیاستهای نظارتی، استانداردسازی تجهیزات و بالابردن سطح آگاهی و آموزش کارگران است.
در نهایت، آنچه که مشخص است، این است که این حادثه نباید بهعنوان یک مورد استثنائی در نظر گرفته شود. اگر وزارت صمت و دیگر نهادهای نظارتی نتوانند در کوتاهمدت سیستمهای نظارتی خود را بهبود بخشند و به هشدارها و گزارشهای ایمنی توجه بیشتری داشته باشند، حوادث مشابه در آینده نزدیک دور از انتظار نخواهد بود.