معدنی ها /این روزها تأخیرهای مداوم در تحویل محصولات فولاد مبارکه زنگ خطر بزرگی را برای صنایع پاییندستی و مشتریان این شرکت به صدا درآورده است، اما آنچه این بحران را پیچیدهتر میکند، نهتنها محدودیتهای انرژی، بلکه مدیریت ناکارآمد، نبود استراتژی شفاف و عدم ارائه راهکارهای عملیاتی برای جبران خسارات است.
روز گذشته یونس حمزوی، مدیر فروش داخلی فولاد مبارکه، در اظهارنظری قابل تأمل اعلام کرده است که محدودیتهای انرژی، علاوه بر تابستان، امسال در زمستان نیز زودتر و شدیدتر از سالهای گذشته بر تولید این شرکت سایه انداخته است. این اظهارات در حالی مطرح میشود که صنایع پاییندستی از جمله خودروسازان، صنایع لوله و پروفیل و پروژههای عمرانی، بهشدت وابسته به تأمین بهموقع ورقهای فولادی هستند و هرگونه تأخیر، ضررهای سنگینی را به این بخشها تحمیل میکند. اما آیا محدودیت انرژی تنها مقصر این بحران است؟
اما واقعا داستان چیست کمبود انرژی یا سوءمدیریت؟فولاد مبارکه همواره بهعنوان بزرگترین تولیدکننده فولاد کشور نقش حیاتی در تأمین نیازهای صنعتی ایفا کرده است. اما نکتهای که نباید نادیده گرفت، این است که مدیریت بحران در این شرکت چگونه انجام شده و چه اقداماتی برای کاهش اثرات این محدودیتها اتخاذ شده است؟
در حالی که بسیاری از واحدهای تولیدی در سطح جهان با مشکلات مشابه مواجه میشوند، راهکارهای متعددی مانند تنوعبخشی به منابع انرژی، بهینهسازی مصرف و ایجاد برنامههای تولید انعطافپذیر بهکار گرفته میشود. اما بهنظر میرسد فولاد مبارکه علیرغم پیشبینی ذخیره آهن اسفنجی و تختال، همچنان بدون برنامهریزی مناسب وارد این بحران شده است.
حالا اما مدیر فروش داخلی این شرکت تأیید کرده که برخی از خطوط تولیدی با کمتر از ۵۰ درصد ظرفیت عملیاتی مشغول به فعالیت هستند، اما سؤال اینجاست که چرا پیش از وقوع این بحران، اقدام مؤثری برای
در واقع تأخیر در تحویل محصولات فولاد مبارکه صرفاً یک مسئله داخلی نیست. بسیاری از صنایع، از خودروسازی گرفته تا ساخت و ساز و صنایع نفت و گاز، به این محصولات وابسته هستند. وقتی زنجیره تأمین فولاد دچار مشکل شود، تأثیرات آن در سراسر اقتصاد کشور احساس خواهد شد.
از سویی دیگر برخی گزارشها نشان میدهند که شرکتهای خودروسازی مجبور به تعویق برنامههای تولید شدهاند و بسیاری از پروژههای ساختمانی با کمبود شدید ورقهای فولادی مواجهاند. آیا قرار است این صنایع هزینه سوءمدیریت و کمبود برنامهریزی را بپردازند؟
نکته قابل تأمل این است که چرا فولاد مبارکه هیچ راهکار مشخصی برای جبران این تأخیرها ارائه نداده است؟ آیا برنامهای برای افزایش شیفتهای کاری در زمانهای کمفشاری شبکه برق در نظر گرفته شده؟ آیا امکان اولویتبندی مشتریان بر اساس میزان نیاز اضطراری وجود دارد؟
در شرایطی که تأخیر در تحویل محصول به یک بحران تمامعیار برای صنایع داخلی تبدیل شده، انتظار میرود که فولاد مبارکه نهتنها شفافیت بیشتری در این زمینه داشته باشد، بلکه با ارائه راهکارهای عملیاتی، اعتماد مشتریان را بازگرداند.
و در نهایت باید گفت اگر روند فعلی ادامه یابد، مشتریان کلیدی فولاد مبارکه بهدنبال تأمینکنندگان جایگزین خواهند رفت، حتی اگر این به معنای وابستگی بیشتر به واردات باشد. چنین اتفاقی نهتنها برای فولاد مبارکه، بلکه برای کل صنعت فولاد ایران یک عقبگرد محسوب میشود.
به نظر میرسد وقت آن رسیده است که بهجای مقصر دانستن محدودیتهای انرژی، نیاز به یک استراتژی مدیریت بحران در سطح کلان احساس شود زیرا که شرکتهایی که قادر به سازگاری با شرایط بحرانی نباشند، دیر یا زود بازار را از دست خواهند داد و باید دید آیا فولاد مبارکه از این آزمون سربلند بیرون خواهد آمد یا شاهد عقبگردی جبرانناپذیر خواهیم بود؟