معدنی ها /تصمیم دولت چهاردهم برای احیای ستاد فولاد، موجی از واکنشهای مثبت و منفی را در میان فعالان صنعتی و کارشناسان به دنبال داشته است. از یک سو، این اقدام میتواند به هماهنگی بیشتر میان حلقههای مختلف زنجیره فولاد کمک کند، اما از سوی دیگر، بسیاری معتقدند که این ستاد، اگر صرفاً یک نهاد بوروکراتیک دیگر باشد، نهتنها مشکلی را حل نخواهد کرد، بلکه روند تصمیمگیری را پیچیدهتر میکند.
یکی از مهمترین چالشهای فعلی صنعت فولاد، بحران تأمین انرژی است. قطع برق و گاز در ماههای اخیر باعث کاهش تولید، افزایش هزینهها و کاهش سودآوری شرکتهای فولادی شده است. حال سؤال اصلی این است که ستاد فولاد چگونه میخواهد این مشکل را حل کند؟ آیا برنامهای عملی برای تضمین تأمین انرژی صنایع فولادی دارد، یا صرفاً قرار است به برگزاری جلسات و صدور بیانیههای حمایتی بسنده کند؟
از سوی دیگر، مسئله صادرات فولاد ایران تحت تأثیر تحریمها و رقابت فشرده در بازارهای بینالمللی قرار دارد. ترکیه، روسیه و چین در حال افزایش سهم خود از بازار فولاد جهانی هستند، در حالی که ایران به دلیل مشکلات لجستیکی، هزینههای بالای حملونقل و عدم سیاستگذاری منسجم، بخش زیادی از بازارهای خود را از دست داده است. اگر ستاد فولاد نتواند برای این مسائل راهکاری بیابد، صرفاً به یک نهاد تشریفاتی دیگر تبدیل خواهد شد که بیشتر مصرف داخلی دارد تا تأثیرگذاری واقعی بر صنعت.
همچنین، معضل قیمتگذاری دستوری و مداخلات دولتی در بازار فولاد همچنان یک تهدید جدی است. فعالان این صنعت بارها اعلام کردهاند که کنترلهای غیرمنطقی بر قیمتها، باعث ایجاد فساد، کاهش انگیزه سرمایهگذاری و آسیب به زنجیره تأمین شده است. در این شرایط، آیا ستاد فولاد جسارت این را دارد که برای آزادسازی بازار و حذف قیمتگذاریهای غیرکارشناسی وارد عمل شود، یا همچنان در چارچوب سیاستهای سنتی دولت حرکت خواهد کرد؟
احیای ستاد فولاد تنها در صورتی میتواند اثرگذار باشد که به یک نهاد تصمیمساز واقعی و اجرایی تبدیل شود، نه اینکه به سرنوشت بسیاری از ستادهای دیگر دچار شده و تنها به محلی برای جلسات بینتیجه و مصوبات بدون ضمانت اجرایی بدل گردد. صنعت فولاد ایران نیازمند تصمیمات جسورانه، اصلاحات اساسی و برنامهریزی شفاف است، نه ستادهایی که بیشتر به جلسات پرطمطراق و عکسهای یادگاری خلاصه میشوند.