معدنی ها /فائزه پناهی؛ ماهنشان، قطب معدنی استان زنجان، سالهاست بوی فرصتهای سوخته را به مشام میرساند؛ جایی که ثروت در دل زمین دفن نیست، اما سود حاصل از آن در جای دیگری خرج میشود.
با وجود معادن عظیم سرب، روی، مس، طلا و سنگهای تزئینی، ماهنشان هنوز هم گرفتار پدیدهی تلخ و تکراری «خامفروشی» است. مواد معدنی استخراجشده، بیآنکه رنگ ارزشافزوده به خود ببینند، به شکل خام و فرآورینشده روانه دیگر شهرستانها و استانها میشوند. محصولی که میتوانست چرخ کارخانههای محلی را بچرخاند، جوانان را از بیکاری نجات دهد و شهر را به مرکز ثروت و اشتغال بدل کند، حالا تنها خاکی است که از کامیونی به کامیون دیگر منتقل میشود.
اداره صنعت، معدن و تجارت ماهنشان البته مدعی مخالفت با خامفروشی است؛ اما شواهد میدانی و گزارشهای موجود، چیزی خلاف این را نشان میدهند. هرچند در برخی معادن واحدهای خردایش کوچکی فعالاند، اما نبود زیرساخت کافی، محدودیتهای زمینشناسی، نبود فضا و مشکلات حملونقل در مناطق کوهستانی بهانهای برای توجیه ادامه این وضعیت شده است. این محدودیتها واقعیت دارند، اما وقتی ارادهای برای ایجاد تحول نباشد، همین محدودیتها میتوانند بهانهای همیشگی و دستاویزی برای تعلل باشند.
از آنسو، دغدغههای زیستمحیطی نیز بهدرستی مطرح میشوند؛ اما در جهانی که فناوریهای نوین برای کاهش آلودگی در صنایع معدنی بهکار گرفته میشوند، نمیتوان زیستمحیط را سپری برای توجیه انفعال ساخت. اگر ارادهای برای تغییر وجود داشته باشد، میتوان همزمان با حفاظت از طبیعت، دست به توسعه زد؛ به شرط آنکه نگاهها فراتر از رویکردهای سنتی باشد و سیاستگذاریها از پشت میزهای اداری به میدان واقعی معدن و زندگی مردم منتقل شود.
کارشناسان اقتصادی، سالهاست از ظرفیتهای عظیم ماهنشان میگویند؛ از اینکه این شهرستان، رتبه دوم بزرگترین معادن سرب و روی خاورمیانه را دارد، اما هنوز سهمی شایسته در اشتغال پایدار ندارد. وقتی مواد خام با حداقل قیمت از دل کوه بیرون کشیده میشوند و سود واقعی در کیلومترها آنسوتر و در استانهای دیگر حاصل میشود، این پرسش بهحق مطرح است که چرا سرمایهگذاری در واحدهای فرآوری، همچنان در حد حرف باقی مانده است؟
پاسخ شاید در نبود حمایتهای واقعی و مستمر از سرمایهگذاران باشد. سرمایهگذاری در معدن، پرهزینه و پرریسک است؛ بخصوص در مراحل ابتدایی که هنوز سودی در کار نیست. این در حالی است که ماهنشان با زیرساختهای حملونقل مناسب، امکان کاهش چشمگیر هزینههای تولید را دارد. اما اگر سرمایهگذار، امنیت اقتصادی و حمایت همهجانبه نبیند، چرا باید خطر کند و در شهری سرمایهگذاری کند که حتی صدور مجوز استقرار واحد خردایش هم در پیچوخمهای بوروکراسی و مخالفتهای محیطزیستی گیر میکند؟
همزمان، شعار سال از سوی رهبر انقلاب با عنوان «سرمایهگذاری برای تولید» نامگذاری شده است. اما تحقق این شعار، تنها با تکرار و تبلیغ ممکن نیست. باید به عمق رفت؛ باید مشکلات ماهنشان را همانگونه که هست دید: شهری غنی اما فقیر از توسعه، زرخیز اما بیبهره از ثروت. ماهنشان نیاز به کارخانه دارد، نه فقط معدن؛ نیاز به کارگر دارد، نه فقط استخراجکننده؛ نیاز به نگاه توسعهمحور دارد، نه مدیریت روزمره و بیافق.
اگر دولت و نهادهای مرتبط، بهجای صدور مجوزهای پراکنده و بعضاً متناقض، برنامهای منسجم و منطقهای برای توسعه صنایع معدنی تدوین کنند، اگر محیطزیست در کنار توسعه تعریف شود و نه در مقابل آن، اگر بانکها با تسهیلات واقعی و نه نمایشی به کمک سرمایهگذاران بیایند، آنگاه میتوان به روزی امیدوار بود که ماهنشان نهتنها خاک نفروشد، بلکه از دل همان خاک، ثروت بسازد؛ ثروتی که در همانجا بماند و نسلهای آینده از آن بهرهمند شوند.
تا آن روز اما، کامیونها همچنان از دل کوه میبرند، بیآنکه چیزی بیاورند. و جوانان ماهنشان، همچنان به آیندهای روشنتر چشم دوختهاند؛ آیندهای که اگر قرار است بیاید، باید از همین امروز برایش ساخت. نه در تهران، نه در زنجان؛ بلکه درست در قلب همین شهرستان خاموش اما زرخیز.